دفتر راز
خفته در چشم تو نازی است که من میدانم
نگهت دفتر رازیست که من میدانم
قصهٔی را که به من طرهٔ کوتاه تو گفت
رشتهٔ عمر درازیست که من میدانم
بینیازانه به ما میگذرد دوست،ولی
سینهاش بحر نیازیست که من میدانم
گرچه در پای تو خاموش فتادست ای شمع
سایه رو سوز و گدازیست که من میدانم
یک حقیقت به جهان هست که عشقش خوانند
آن هم ای دوست مجازیست که من میدانم
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم