غزل شمارهٔ ۲۵
ای خوش آن بلبل که گلزاریش هست
خرمّا آن دل که دلداریش هست
خرقه ناموس صوفی برکشید
زان که بر هر موی زنّاریش هست
یوسف حسن تو را در مصر دل
بر سر هر کو خریداریش هست
من نه تنها بسته زلف توام
صد چو من بسته به هر تاریش هست
نرگس مستت چه خوش منظر گلی ست
لیکن اندر هر مژه خاریش هست
بنده ام طوطی گفتار ترا
زانکه الحق طرفه گفتاریش هست
شاد و خندان می رود ابن حسام
غالبا امید دیداریش هست
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم