غزل شمارهٔ ۱۵۰
دهانش آرزوی تنگدستان
عذارش قبله آتش پرستان
بجای پسته و شکر تمامست
دهان ساقی و لب نقل مستان
ز دیوان کمال از غایت لطف
بدست آوردم این معنی بدستان
دهانش هست میگویند آن نیست
میانش نیست ، می گویند و هست آن
دل ابن حسام آن غمزه گر خست
کدامین دل که آن غمزه نخست آن
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم