غزل شمارهٔ ۱۶۷


شبی به پیش تو خواهم نشست روی بروی

تطاول سر زلفت بگفت موی به موی

به بوی زلف تو آشفته حال می گردم

بسان باد صبا در ره تو کوی به کوی

بسوی صومعه گاهی ، گهی بسوی کنشت

همی روم به طلب در پی تو سوی به سوی

نشان سرو تو از جویبار می جویم

چو آب از این سببم سر نهاده جوی به جوی

ز گفت و گوی عواقب مگوی ابن حسام

بیاد غبغب جانان سخن ز گوی بگوی

شدن به جانب چین بهر مشک عین خطاست

بجای مشک تو ان زلف موشک بوی به بوی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم