شمارهٔ ۸۴ - در حق جمال الدین
ای یگانه جمال دولت و دین
دلم از هجر خویش خستستی
روی آورده ای بعیش و مرا
پشت بی روی خود شکستستی
در میان ریاض همچو بهشت
با سمن ساعدان نشستستی
دست عشرت گشاده ای و ببند
پای احداث چرخ بستستی
گرت خود نیست راحتی ، باری
از گرانی بنده رستستی
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم