غزل شمارهٔ ۴۳


ای سر زلف تو کمند حیات

نیست ز قید تو امید نجات

آب حیاتی تو و خط بر لبت

سبزه تر بر لب آب حیات

شور من از خنده شیرین تست

ریش دلم را نمکست این نبات

خاطر عاشق ز جهان فارغست

مست ندارد خبر از کاینات

تازه براتیست خط سبز تو

به ز شب قدر بود این برات

داد هلالی بوفای تو جان

جان دگر یافت ولی از وفات

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم