غزل شمارهٔ ۱۴۴
چو لاله سینه من کاش پاره پاره کنند!
بداغهای درون یک بیک نظاره کنند
بپیش یار دلم را، چو غنچه، بشکافند
باو جراحت پنهانم آشکاره کنند
ز سیل دیده خرابم، ز سوز سینه کباب
میان آتش و آبم، ز من کناره کنند
ز اشک و چهره زردم اگر نیند آگاه
شبی تفحص آن از مه و ستاره کنند
بر آستان وفا سر نهاده ام عمری
که در حساب سگانش مرا شماره کنند
ز تیغ طعنه بیک بار نیم کشته شدم
نعوذ بالله! اگر طعن من دوباره کنند
دل حزین هلالی ز درد هجران سوخت
برای درد دل او بلطف چاره کنند
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم