غزل شمارهٔ ۳۰۰


خط ریحانش رقم بر نسترن خواهد زدن

سنبل تر پنجه بر روی سمن خواهد زدن

سروناز من، که سوی باغ شد دامن کشان

طعنها بر نازنینان چمن خواهد زدن

گر هلالی ناگهان در کنج غم آهی کشید

آتشی در خانمان خویشتن خواهد زدن

گل برگ را ز سایه سنبل نقاب کن

در زیر سایه تربیت آفتاب کن

دامن مچین، ز خانه برون آی و هر قدم

ملکی بباد برده و شهری خراب کن

واعظ، بلطف دوست چو امید رحمتست

بسیار درد سرمده و کم عذاب کن

عالیست فهم یار، هلالی، بوصف او

سیماب کشته را کفنی از نقاب کن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم