شمارهٔ ۶۰
مبارکی و سعادت نمود روی بشاه
از آن مبارک و مسعود تحفهای زاله
چه تحفه ایست ؟ یکی فر خجسته فرزندست
موافقان را شادی فزای و انده کاه
بشهریاری و شاهی تمام نسبت او
زهر دو روی نسب شهریار و زادۀ شاه
نه پادشاه چنو بیند از فراز و نشیب
نه شهریار چنو یابد از سپید و سیاه
ز دیبه سلب باد روز در پوشد
کجا ز غیبه بود تارو پود آن دیباه
کلاه ملک ز شاهان بتیغ بستاند
خزانه شان گه بخشش تهی کند بکلاه
ببزم ورزم ببینی که او چه خواهد کرد
ببدره های زر سرخ و قلبهای سیاه
پسر بود بحقیقت پناه و پشت پدر
چه خوب تر بجهان مر تر از پشت و پناه ؟
هر آنچه خواستی و جستی از خدای بزرگ
بیافتی و بداری ، دگر بجوی و بخواه
چو گل بخند و بیفروز ، زان جهت که هنوز
بباغ بخت تو نشکفت یک گل از پنجاه
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم