شمارهٔ ۴


شاه بهرامشاه بن مسعود

خواجه مسعود سعد را بنواخت

از کرم حق شعر او بگزارد

وز خرد قدر فضل او بشناخت

کز سواران فضل بهتر از او

کس به ‌چوگان فضل ‌گوی نیاخت

زرّ کانی بیافت وقت سخن

زرّ طبعی که در سخن بگداخت

در سخن زر چو او که داند یافت

در سخن دُرّ چو او که یارد ساخت

تا معزی قصایدش بشنید

دل ز بیهوده‌ها همه پرداخت

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم