شمارهٔ ۸۹


از عمر شبی به‌ کام دل دوشم بود

کاواز سرود و رود درگوشم بود

بگذشته و بامداد فرموشم بود

مهتاب نبود و مه در آغوشم بود

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم