شمارهٔ ۹۲


چون لبت مصرکی خیزد نبات

کز نباتت می چکد آبِ حیات

دوستانت ز آبِ حیوان بی نصیب

تشنگان جان داده نزدیکِ فرات

صانع از روی تو شمعی برفروخت

دفع ظلمت را میان کاینات

پیشِ نقشِ رویت ایمان آورند

بت پرستانِ زمینِ سومنات

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم