شمارهٔ ۸۸۹
من اگر مست خرابم چه کنم مست توام
خطر از نیستیم نیست اگر هست توم
توبه خود کرده ای از روز الستم گستاخ
جرعه ی جام بلی خوردم از آن مست توم
صید دیرینه ی عشقم ز پس پنجه سال
نیست ممکن که رهایی بود از شست توم
گر نداری سر من وای من و چشم امید
دست من گیر که دیرست که بر دست توم
آب حیوان و من بادیه پیموده چنین
کی شود سیر دل تشنه ؟؟؟ست توم
گر چه پیوسته کند سوز غمت بر دل من
من همان شیفته ی خامش پیوست توم
جز به نام تو زبانم نگشاید ورنی
خود تو دانی که نزاری به زبان بست توم
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم