شمارهٔ ۹۵۱
از من ای باد سلامی به فلانی برسان
بوسه ای بر لبِ تنگ دهانی برسان
از دو دستِ منِ سرگشته اگر دست دهد
کمری ساز و به باریک میانی برسان
در برش گیر و بسی خدمت اخلاص از من
به زبانی خوش و پاکیزه بیانی برسان
تا مگر کم رود آبِ سرم از خاکِ درش
وقتِ بازآمدن ای باد نشانی برسان
زید چون برد ز لیلی سویِ مجنون مکتوب
به منِ والدهِ معتوه چنانی برسان
تو پیام آور و تا من به نزاری گویم
جان من مژده پیغامرسانی برسان
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم