شمارهٔ ۱۲۶
ترک سر خویشتن بگویم
نام تو در در انجمن بگویم
تا چند چو غنچه زی لب در؟
چون گل بهمه دهن بگویم
خورشید قفا خورد ز رویت
در روی مه این سخن بگویم
در سجده شوند سرو و سوسن
گر وصف تو در چمن بگویم
پیش رخ تو جمال دادند
من با گل و یاسمن بگویم
ترسم که خجل شوی اگر من
شرح غم خویشتن بگویم
خود می گویند چشم و رویم
حاجت نبود که من بگویم
وصف رخ و زلف تو بتعریض
چون سنبل و نسترن بگویم
داند همه کس که من چه گفتم
گر پیش هزار تن بگویم
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم