شمارهٔ ۲۲


دردیست اجل که نیست درمان او را

بر شاه و وزیر هست فرمان او را

شاهی که بحکم دوش کرمان می خورد

امروز همی خورند کرمان او را

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم