شمارهٔ ۵۳


ترکم سوی آما جگه آمد سر مست

چون غمزۀ خود تیر و کمان اندر دست

هر تیر که چون منش ز خود دور انداخت

نالان نالان برفت و در خاک نشست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم