شمارهٔ ۲۳۷


زلف تو که خون خلق ازو می بارد

گیرم دل عاشقان همی آزارد

باری کلهت بروچه دعوی داد؟

کز سایه بآفتاب می نگذارد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم