شمارهٔ ۳۱۴


سودای تو در چشم خرد ناخنه شد

دئل سوخته و مهر تو آتش زنه شد

زلف تو ز روی تو همی نشکیبد

زنگی دیدی که فتنه بر آینه شد

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم