شمارهٔ ۴۴۴
آمد دی و دستهای فرو بست از کار
هر کاره که بود خلق، بنشست از کار
دست من و جام می کنون کز سرما
هم کار بشد ز دست و هم دست از کار
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم