شمارهٔ ۴۶۰


در خون جگر شدم نهان چون ساغر

بر بسته بقصد خود میان چون ساغر

در روی کسی که می خورد خون دلم

می خندم ازمیان جان چون ساغر

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم