شمارهٔ ۵۳۳


یاری که ز عشق اوست جانم غمناک

گل پیرهن از رشک رخش دارد چاک

در خاک نگه کرد چو رخسارم دید

یعنی که یکی اند بچشم زر و خاک

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم