شمارهٔ ۵۳۵
چون دید فسرده بر رخم ده تو اشک
کرد از رخ من باستین یکسو اشک
شمعم که مرا بریش خند آن دلبند
سر می برد و می سترد از رواشک
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم