شمارهٔ ۵۵۶


زلف تو که می برد بآسانی دل

من خیره بدادمش بنادانی دل

بر روی توش دوش پریشان دیدم

بگذاشتم آنجا ز پریشانی دل

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم