شمارهٔ ۶۲۵


در موج سرشک و عرق تب جانم

غرقه شده بد دوش همه شب جانم

تا صبح دمی بدست گیری خیال

آمد بهزار حیله بر لب جانم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم