شمارهٔ ۶۶۴


با دیده دلم گفت: چو از دست تو من

خون گشتم و ساختم در آتش مسکن

تو راه برون شوم بکن ، گفت بچشم

از بهر تو بر منست راهی روشن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم