شمارهٔ ۸۲۹


یار آمد دوش و کردمش مهمانی

هر چش گفتم نکرد نافرمانی

می خورد و بخفت مست و در دربستم

وانگه با او چه کرده باشم دانی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم