شمارهٔ ۸۴۳


تیری، که چو در خود کشمت دور شوی

ماهی، که شوی غریب هرمه بنوی

اشکی، که چو در چشم من آیی بدوی

عمری، که همان دم که درآیی بروی

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم