شمارهٔ ۹۲ - فی الامیر الاسفهسلّار مؤیّدالدّین اتابک یزد
سرورا در خدمتت کردم سفر
تا شوم از دیگران منظورتر
خود ندانستم گزین گونه شوم
دم بدم ز انعام تو مجهورتر
آنکه ترک خدمتت کردست هست
سعی او از سعی ما مشکورتر
وآنکه شد با دشمنت همداستان
نزد تو می بینمش معذورتر
آنکه در خانه مقیمست از تو هست
در بزرگی هر زمان مشهورتر
وانکه در خوارزم هم پهلوی تست
هست هر ساعت بجان رنجورتر
زین سپس کوشیم ما نیز اندر آن
تا که باشیم از جنابت دورتر
تو چو خورشیدی و ما همچون هلال
هر چه از تو دورتر پر نورتر
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم