شمارهٔ ۳۰ - وله ایضا


در دام رهی فتاد امروز

صیدی که ز دامها بجستست

و اقبال آنست کز شبانه

چون نرگس خویش نیم مستست

وین لحظه گشادن قبایش

در چند پیاله باده بستست

گر خواجۀ به لطف دست گیرد

بر من نه نخستمینش دستست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم