شمارهٔ ۶۱ - وله ایضا
صدرا ما ثل رضیّ دین که بتحقیق
مثل تو در روزگار شخص دگر نیست
نیک دعا گوی تست خادم مخلص
گر چه مرا ورا به خدمت تو خطر نیست
روشنی حال من ز صبح طلب کن
گرز صفای ضمیر منت خبر نیست
می دهمت سال و مه صداع زهر نوع
زان که مرا از عنایت تو گزر نیست
گر چه مرا از تغافل تو زیانست
هست غم غفلت و مرا غم زر نیست
هم تو غم کار من بخور که درین عهد
جز تو کسی را نظر بر اهل هنر نیست
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم