شمارهٔ ۱۷۲ - وله ایضا


ای کریمی که با لطافت تو

باغ را برگ یاسمن نبود

چو تو در راستی و ازادی

قامت سرو در چمن نبود

تا بلفظ تو در نیاویزد

قیمت گوهر عدن نبود

چون من از خلق تو سخن گویم

مشک را جای دم زدن نبود

چون من و چون تو کس بدست و زبان

در فشان و شکر شکن نبود

سخنی کاندرو همه شکرست

گر چه جز در زبان من نبود

من ز دست تو چشم می دارم

شکری کاندران سخن نبود

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم