شمارهٔ ۲۰۳ - وله ایضا


ای کریم جهان، خبر داری؟

که شدم ز انتظار تو بیمار

منفعل شد مزاج طبعم از آنک

شربت صبر می خورد بسیار

بس که می گردد از قرار هجو

رود گانی خاطرم افکار

ترسم از من رها شود حاشا

در هجای تو بیتکی سه چهار

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم