شمارهٔ ۲۷۷ - ایضا له


سرورا رسم تصوّف آن بود

کز تو می بیند دل اگاه من

تربیت بر سنة الله می کنی

زان که هستی پیر نیکو خواه من

جملگی از پیش من برداشتی

هر چه شاغل بد ز مال و جاه من

از شواغل چون مجرّد کردیم

آنگهی دادی به حضرت راه من

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم