شمارهٔ ۳۲۲ - وله ایضا


در ضمیرم اگر چه کم گویم

سخن نغز هست بسیاری

چه کنم دست همّت ممدوح

بر دهانم ز دست مسماری

عقد گوهر کجا کنم عرضه

چون نبینم همی خریداری

نیست در روزگار ممدوحی

که ازو نیست بر من انکاری

طوطیان خموش می خواهند

تا نیفتد زیان دیناری

بلبل مرده دوست میدارند

تا نباید علوفه شان باری

بدون متن

بدون متن

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم