شمارهٔ ۱۹
صاحب جلد کت از راه ببرد
وین هم از جلدی آن قحبه زن است
ورنه این سیم سر زرین گوش
چه سزاوار چو تو سیم تن است
یک شبی حجره من روشن کن
که به عشق تو دلم مرتهن است
چند ازین غدر که حاجب رگ زد
تا درین زیر چه دستان و فن است
حاجبت رگ زد و گر حق خواهی
حاجبت بابت گردن زدن است
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم