شمارهٔ ۸۹
ای گسسته قلاده پروین
زهره از بهر عقد بازوی تو
به نعیم وجود پر کرده
هفت کشور شکم به پهلوی تو
نیست در نه خزانه افلاک
کسوتی کان رسد به زانوی تو
دی مگر اندکی تغیر داشت
رای صافی و روی نیکوی تو
خسرو اختران ندا می کرد
کای من و شش وشاق هندوی تو
کو عروسان خلد تا بینند
گره زلف خود در ابروی تو
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم