شمارهٔ ۹۶


ای ز آثار گرد موکب تو

غصه ها خورده مشک تاتاری

رام کردی سپهر سرکش را

تا چنان شد که از نگونسازی

می بلنگد ز بار من بنگر

که چه کاری بود بدین زاری

من و فتراک دولتت زین پس

تا مرا با سپهر نگذاری

ورنه آخر هم او برون نبرد

پس ازین لنگیی به رهواری

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم