شمارهٔ ۱


اَقبِلِ الساقی برَیحانٍ و راح

هاتِها تَفتَرُّعَن ثَغرِالمِلاح

موسم عیش است در ده جام می

کز جهان بی می نیاید کس فلاح

اِنتَهی فی السُّکرِاَغصانُ الرُّبی

مالِصَحبیَ بَینَ سَکرانٍ و صاح

گل زخوبی مست و بلبل از نشاط

نیست بی شادی درین موسم مباح

قامَ فی نَصرِالهُدی مُستَنصِرا

اَحرَزَ المُلکَ باطرافِ الرماح

فتح نو در پیش دارد شهریار

عیش و عشرت را ز نوکن افتتاح

یَنتَجی اَرضَ العِدی فی جَحفَلِ

ضَلَّ فیَ لأَلائِهِ ضَوءُ الصَّباحِ

شاه عزم خطه بدخواه کرد

تا فزاید دین و دولت را صلاح

ثابتُ الاِقبالِ منصورُ اللَّوا

مُستقیمُ الاَمرِ مَأَمولُ النَّجاح

دولت اندر پیش و پیروزی ز پس

نصرت اندر قلب و عصمت بر جناح

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم