شمارهٔ ۷
ای همایون نظر،از من نظری باز مگیر
طوطیم در قفص از من شکری باز مگیر
سگ قصاب توام خورده ز جانم جگری
چون جگر می خورم از من چگری باز مگیر
شب اومید مرا،روز دلفروز تویی
بنما روز و نسیم سحری باز مگیر
پا اگر بازگرفتن ز تو من آن دگر است
تو ز من پا به امید دگری باز مگیر
ای به تو زنده من و زنده به تو جان ظهیر
تو ز بیمارگران گلشکری باز مگیر
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم