شمارهٔ ۱۰۱۰


ای سرِ کویِ تو منزل گَهِ آسایشِ من

خجل از مصقلۀ جودِ تو آرایشِ من

همه امید به بخشودن و بخشیدنِ توست

فضلِ تو کم نکند حصّه ی بخشایشِ من

هم رضایِ تو خلاصم دهد از آتشِ قهر

بس بود رحمت تو بوته ی پالایش من

پیشِ طوفانِ قیامت چه محل خواهد داشت

در دیوار عبادت ز گل اندایش من

تا دلیلِ کرمت هادی بختم نشود

ره به مقصد نبرد مرحله پیمایشِ من

کار تقدیرِ تو دارد من و امید به تو

تا چه آید زمن و کاهش و افزایشِ من

زاریِ زارِ نزاریِ ستم فرسوده

تو شنو ورنه که دارد غمِ فرسایش من

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم