شمارهٔ ۱۱۳


من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌ست

عالمی پر از شهید و غمزه قاتل یکی‌ست

خواه سوی کعبه رو خواهی ره بتخانه گیر

کوی عشق است این به هر جا می‌روی منزل یکی‌ست

نه ز هجران خسته دل گردیم نی از وصل خوش

موج دریاییم ما را لجه و ساحل یکی‌ست

وادی عشق است اینجا ساربان آهسته ران

هر قدم مجنونی افتاده‌ست اگر محمل یکی‌ست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم