شمارهٔ ۱۷۵
باز تیر ستمت رخنهگر جان که شد؟
دست بیداد تو مخصوص گریبان که شد؟
گشته تاریک مرا خانه دل حیرانم
که چراغ دل من شمع شبستان که شد
سر ز من تافت سوی غیر، ببین کان سر زلف
رهزن دین که بود، آفت ایمان که شد
ما ز گلزار خزان یافته پژمردهتریم
تا گل نازه ما زیب گلستان که شد
باز از دیده قدسی شده خونابه روان
تا دگر ریش دلش تازه ز حرمان که شد
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم