شمارهٔ ۳۱۵
کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش
بدین وسیله مگر ناخنی زنم در خویش
ز ننگ شیخ و برهمن، چرا نظربازان
به هم چو تیر نیایند راست در یک کیش؟
نیَم ملول ز تقدیم مدعی، چه عجب
ز صبح صادق اگر صبح کاذب افتد پیش
ازین چه سود کزین پیش فیض بخشی بود
چه بهره یابد از انعام رفتگان درویش؟
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم