شمارهٔ ۴۳۱
از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد نهای
عالمی از تو خراب است و تو آباد نهای
در گرفتاری عشق است حیات ابدی
جان به شکرانه ده ای صید، که آزاد نهای
در حق من سخن غیر مگر کردی گوش؟
که دو روزست به من بر سر بیداد نهای
گر سر زلف نداری، دل خود بیرون کش
در ره صید مکش دام، چو صیاد نهای
ارسال
سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم