شمارهٔ ۳۹


غم رفت از دل من و از سینه داغ هم

مهتاب نیست کلبه ما را چراغ هم

صد داغ سوختیم و ز دل تیرگی نرفت

روشن نکرد کلبه ما را چراغ هم

قدسی خبر ز قافله طاقتم مپرس

این کاروان گذشته ز ما بی سراغ هم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم