شمارهٔ ۴۲


جز دود محبت که بود نور چراغم

آموخته بوی دگر نیست دماغم

بی ساغر اندوه، دلم تازه نگردد

تا خون نشود، وا نشود غنچه باغم

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم