شمارهٔ ۱۵۸


در ساغر من مِی طلبی را جا نیست

می‌گویم و از هیچ کسم پروا نیست

با گوهر اشک خویشتن ساخته‌ام

چشمم چو حباب بر کف دریا نیست

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم