شمارهٔ ۲۷۲


بی‌دردی و بی‌غمی به هم پیوستند

تا سلسله اشک مرا بگسستند

خون بود میان دل و چشمم عمری

مردم به میان آمده خون را بستند

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم