شمارهٔ ۳۰۹


فرزانه به قید شهر و کو بند بود

پیوسته اسیر زن و فرزند بود

مجنون داند به است صحرا از شهر

دیوانه به کار خود خردمند بود

سخنان دوستان
سخنی از دوستان برای این شعر وجود ندارد
از سخن شما دوست عزیز, خوشنود می شویم